پشت دیوار دلم چیزی به در می کوبد
نکند عشق تو راهی به درون می جوید
قلب من گرد غم از خانه خود می روبد
با شعف پیرهنی تازه به تن می پوشد
می دود سمت در از شوق صدایش لرزان
که رسیدست برای دل تنها مهمان
چه کسی منتظر است پشت در این زندان
در کنم باز که مهرش بنشیند بر جان
تا که عشق در رگم هر آن بیاید جریان
عشق یعنی که هم درد شود هم درمان
همچو خورشید درخشان میان باران
عشق آن است که عاجز شود عقل از برهان
شماره ثبت: ۱۴۰۴۰۲۱۱-۰۳
ثبت در موسسه فرهنگی هنری فصل سپید زمستان.