از بغضِ آخرین قدم تا هر سقوطِ سر شده
از اولین نفس بگو این زندگی هدر شده
من اولین زبانهات یا آخرین بهانهات
هرچه که بوده اسم من تا گردنم ضرر شده
از راهِ رفتهات بگو از فتح آخرت بگو
از جنگلی که بعد من سربارِ آن تبر شده
آشوبِ هرشبی ولی به خاطِرَت نمانده است
تلخیِ هر فرارِ من به بغضِ در به در شده
به وقت دل گرفتنت به سمت تو که میدود
بهجز غرورِ مُرده و پایی که خستهتر شده؟!
با مرگِ من تو مُردهای تورا به قلبِخستهام
تیر خطا بزن به این تاوانِ دَس(دست) به سر شده
به هرکه تکیه میزنی اندازهای نبوده که
به وقتِ تن سپردَنَت بجای من خبر شده
تو باوَرَم شدی ولی چه فایده که میخورد
به نبضِ مردهاش قسم قلبی که بیسپر شده
از جان خستهام بگو از سرنوشت من بگو
که بعد تو فرشتهای بودم که جانور شده
تقصیر رفتنِ تو شد که مزرعه به گِل نشست
که هر مترسکی به این آینده حملهور شده
با این همه خودت بگو ، دیوار تو نبودهام
وقتی که مطمئن شدم تصمیمِ تو سفر شده
رفتی ولی رسیدهای به انتهایِ راهِ خود
حالا تو باش و حسرت پلهای شعلهور شده…
شماره ثبت: ۱۴۰۴۰۱۲۱-۰۲
ثبت در موسسه فرهنگی هنری فصل سپید زمستان.