دوستت دارم و دلتنگم از این فاصله ها
شوق دیدار تو آتش زده بر حوصله ها
من که آرام ندارم به سکوت و به صبوری
خنده ای کن که شود مرهم این مسئله ها
من همان شاعر دیوانه ام آی ماه تمام
که جنون می چکد از گوشه این قافیه ها
گل من محض خدا حوصله ای کن به دلم
من که در دفتر دل سوختم از حادثه ها
دستِ سردم به دعایی شده سرگرم، بمان
تا خدا باز مرا وا دهد از وسوسهها
دوستت دارم و جز نام تو بر لبها نیست
ای قرار من و دل ،فارغ از این مشغله ها
مژه بر هم بزنی طوفانی از عشق برآرد
چشم تو کرده به دل،فتنه میان گله ها
در هوای تو نفس می کشم ای جان جهان
بی تو دلتنگم و گم ،در پس این خاطره ها
چشم تو جاذبه ای بود که ویرانم کرد
دل سپردم به نگاهت ،وسط زلزله ها
بر لبم بوسهی ناگفته چه سنگین مانده
بیتو پژمرده شده زمزمهی حنجرهها
با تو تا آخرِ این قصّه، دلم همراه است
ای که هستی تو امیدم، وسطِ هلهلهها
دست بردار ز من نیست خیالِ رخ تو
رفته در پردهی دل عطرِ تو با حوصلهها
دل به هر رهگذری بستم، نشد درمانِ درد
جز سرابی نبود حاصل، در کویرِ آرزوها
نقشِ پایی مانده بر جا، از عبورِ یک امید
گم شده در هجمهی سنگینِ این بیاعتناییها
خاطراتی چون غبار، آویخته بر جانِ من
یادِ ایامی که دل خوش بود از این آشناییها
هر نفس حسرتِ آغوشِ تو تاراجم کرد
ماندهام خیره به تصویرِ تو در آینهها
بُگذارم دلِ دیوانه به دستت بیشک
مرهمت مرهمِ آرامشِ این واهمهها
بیتو این خانه پر از وحشتِ خاموشیهاست
بیتو خالی است دلم از همه دلخوشیها
دوستت دارم و این عشق مرا شاعر کرد
ای که نامت شده ورد لب این عاقل ها
گیسوانت غزل بی بدل روز و شب است
عطر گیسوی تو پیچیده میان کوچه ها
بی قرارم به سحر،خسته در آغوش غروب
عمر من رفت به همراه عبور جاده ها
دوست دارم و جان می دهم ای جانِ عزیز
یک نظر کن به دلم ،خرده مگیر از گله ها
شماره ثبت: ۱۴۰۴۰۲۱۱-۰۲
ثبت در موسسه فرهنگی هنری فصل سپید زمستان.