با خودم
در کافه ای قرار گذاشتم
میزی
تنها نشسته بود
روشن دلی تاریک مو
گلِ سرخی که به روی لباسش
کج ایستاده بود را مرتب کردم
روبرویش نشستم
نگاهش را نمی شنیدم
در فکر عصا شدن بودم که
سمعکی را روی میز گذاشت و
به من هدیه داد
چه شیرین بود
قهوه تلخی که با هم خوردیم
شماره ثبت: ۱۴۰۴۰۳۲۰-۰۳
ثبت در موسسه فرهنگی هنری فصل سپید زمستان.