غوغا

امروز و فردا می کنی

با ما تو بد تا می کنی

پیراهنِ عشق مرا

تا می کنی وا می کنی

دست مرا پس میزنی

گاهی تو بلوا میکنی

شاید ،اگر، در پاسخم؟

تو از سرت وا می کنی

بر باورم این خسته را

در قلبِ خود جا می کنی

یا اینکه نه، این خسته را

آخِر تو رسوا می کنی

پر می کشی پر می زنی

تو از چه پروا می کنی؟

تو دوست می داری مرا

بیهوده حاشا می کنی

وقتی که می رقصی گلم

با ناز غوغا می کنی

دستانِ من کم یخ زده؟

بر شیشه ها ها می کنی؟

باید بگوئی که چرا

این پا و آن پا می کنی

#مجیدبینش

 

شماره ثبت: ۱۴۰۳۱۲۱۳-۰۳

ثبت در موسسه فرهنگی هنری فصل سپید زمستان.